به گزارش سلامت نیوز، شاهده شفیعی در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات نوشت: آیا والدی وجود دارد که با دروغ گفتن کودکش روبرو نشده باشد؟ آیا کسی هست که این رفتار برایش خوشحال کننده باشد؟ شاید این جمله برایتان عجیب است! مگر می شود؟ دروغ گفتن چه خوبی دارد؟
حق با شماست. شنیدن دروغ از یک بزرگسال غیراخلاقی و آزاردهنده است و صمیمیت را در رابطه از بین میبرد. اما وقتی یک کودک در مواقعی راست نمی گوید، می توانیم جنبه های دیگری از این رفتار را بررسی کنیم.
گاهی دروغ گفتن به دلیل فضای تهدید و فشار در خانواده است و ترس مانع از راستگویی کودک می شود چون نگران است که پذیرفته نشود یا آسیب ببیند و تنبیه شود. این تجربه ممکن است برای بسیاری از بزرگسالان امروز تجربه دردناک و آشنایی باشد. اما...
می تواند طبیعی باشد!
در درجه اول باید بدانیم که این یک مرحله رشد و تحول مغزی و روانی است و کودکمان آنقدر بزرگ شده که میتواند جنبه های دیگری از یک اتفاق را ببیند یا تصور کند. حتی میتواند آن را بیان کند و منتظر بازخورد و پاسخ ما بماند. این طبیعی و بسیار جالب است. ببینید که چقدر متفاوت است که رفتار کودک را زشت و غیراخلاقی بدانیم یا آنرا یک مرحله رشدی و طبیعی تلقی کنیم. همینجا ببینید که زاویه دید و آگاهی ما به عنوان یک والد یا مراقب اصلی، چقدر میتواند پاسخ متفاوتی را نسبت به یک رفتار رقم بزند.
واقعا چرا؟!
تا به حال فکر کردهاید که او دروغ میگوید تا نیازی را به ما اعلام کند؟ در حالیکه ما به همه نیازهایش پاسخ میدهیم، چرا لازم است دروغ بگوید؟
گاهی کودکان نیاز دارند که بتوانند شرایط را کنترل کنند و از اینکه همه چیز از قبل تعیین شده یا حق انتخابی وجود ندارد، احساس ناخوشایندی دارند. نیاز به اثر گذاشتن بر محیط و روابط چیزی نیست که قابل چشمپوشی باشد اما کودک راه بهتری جز دروغ گفتن بلد نبوده تا به این نیازش پاسخ بدهد.
تجربه او چیست؟
خودتان را به جای کودکتان بگذارید و ببینید چقدر سخت است که بیشتر روز مجبور باشید در مورد غذا، بازی، خواب، دستشویی رفتن و... اطاعت کنید. احتمالا سعی میکنید که راهی پیدا کنید برای تجربهی احساس قدرت. به همین ترتیب کودک هم ممکن است احساس کند که در روابط بی قدرت و مجبور به اطاعت است و این مغایر است با نیاز به آزادی و خودمختاری در یک انسان. چه کودک باشد و چه بزرگسال. او به دنبال راهی میگردد و یکی از این راهها راست نگفتن، یعنی دیدن و روایت ماجرا به آن شکلیست که نیست.
قدرت دست کیست؟
لازم است به میزانی که کودکمان از اختیار و آزادی عمل برخوردار است توجه کنیم. آیا بیشتر قدرت در دست ماست؟ حتی در مواردی که کودک قدرت انتخاب و به دست گرفتن شرایط را دارد؟ در اینصورت لازم است منتظر اقدامهای مختلف کودک برای برآوردن نیازهایش باشیم یا اینکه خودمان رفتارمان را تغییر بدهیم. به نظر میرسد تغییر رفتار یک والد، آسانتر، پیشگیرانهتر و مهربانانهتر باشد تا اینکه کودک خودش برای رفع نیازهای اساسیاش مجبور به پیدا کردن راههایی شود که ممکن است به تدریج آزاردهنده باشد یا به زدن برچسبهای مختلف به کودک منتهی شود.
چه کنیم؟
برای اینکه به کودکمان کمک کنیم تا روی شرایط کنترل بیشتری داشته باشد راههای مختلفی وجود دارد. ممکن است با توجه به شرایط و سبک زندگیمان، سن کودک و میزان درک او از شرایط راههای کوچک و بزرگی پیدا کنیم.
مثلا میتوانیم به او اجازه بدهیم برای زمان کوتاهی رئیس آشپزخانه یا خانه باشد.(توجه کنید که در این تمرین میتوانیم کاملا حس کنیم چقدر اطاعت کردن برای بچه ها سخت است!). یا مثلا میتوانیم از او بخواهیم که در زمان خرید روزمره یا نوع غذا بعضی از انتخابها را به عهده بگیرد(در صورتی که انتخاب خیلی جدی و تعیین کننده و خارج از توان تحلیل کودک نباشد).
نقش بازی کردن و کنترل بازی را به عهده گرفتن به کودک حس قدرتمندی از بودن و جرات داشتن میدهد. در بازیهای روزمره و در همان زمان محدود، فرمان بازی را به او بدهیم حتی اگر قوانین بازی را تا حدودی جابجا کند.
نکته درِگوشی!
معیارهای اخلاقی به پایه هایی نیاز دارد که در کودکی بنا نهاده می شوند. حق دارید که نگران این باشید که کودکتان در بزرگسالی اخلاقی خواهد بود یا نه. یکی از راه هایی که کمک می کند این پایه ها عمیق تر و مطمئن تر باشند، رفتار خود ماست. فضای راستگویی در خانواده و شجاعت ابراز به اشتباه از ما شروع می شود. کاری به دنیای بیرون نداشته باشیم.
دنیای بیرون هیچگاه قرار نبوده که عادلانه و بر اساس نیازهای ما باشد. اما دنیای خانه به عنوان اولین سپر محافظ کودک باید بر مبنای راستی و شجاعت و البته امنیت در مقابل شجاعت تنظیم شود تا کودک بتواند به آن اعتماد کند و نگران جان سالم به در بردن از خشم ما نباشد و به ناراستی متوسل شود!
کودک نیاز دارد مقداری فرمانده بودن، کنترل داشتن، قدرت و آزادی را تجربه کند. اگر خودِ ما این فرصتها را به او بدهیم، به احتمال زیاد فرزند راستگوتری خواهیم داشت که نیازی به راست نگفتن ندارد. او دروغ نمی گوید چون انسان بدی است! راستش را نمی گوید تا به نیازی پاسخ بدهد.
نظر شما